کمبوجیه دوم
دوران 530 تا 522 پیش از میلاد
مرگ 522 پیش از میلاد
پیش از گئومات
پس از کوروش بزرگ ایران
پسام تیک سوم مصر
دودمان هخامنشیان
پدر کوروش بزرگ
مادر کاساندان
کمبوجیه دوم یا کمبوزیه یا کامبیز ((به پارسی باستان: )) از سال 530 تا سال 522 پیش از میلادی، پادشاه هخامنشی بود. وی پسر بزرگتر کوروش بزرگ و کاسادان بود.
نوشتار اصلی: ریشه نام کمبوجیه
کامبایسس (پارسی باستان: کمبوجیه، ایلامی کنبوزیه، آکدی کمبوزیه، آرامی کنبَوزی) نام دو شاه از خاندان هخامنشی است. بر طبق برخی از دانشپژوهان ریشه این نام عیلامی است. در حالی که دیگر دانشپژوهان آن را با کمبوجَه، نام مردمان ایرانی که در شمالغرب هند زندگی می کنند متصل میکنند
آثار باستانی در زمان کمبوجیه
هیچ سنگنبشه حکاکی شدهای پارسی باستانی از زمان کمبوجیه باقی نمانده است. هرتسفلد عقیده دارد کمبوجیه دوم می خواسته تخت رستم در همسایگی نقش رستم را برای این منظور در نظر داشته که با مرگش ناتمام باقی می ماند
خانواده
کتسیاس ادعا می کند که مادر کمبوجیه آمیتیس (به انگلیسی: Amytis) دختر پادشاه ماد- آستیاگس - است که به گفته داندامایف موثق نیست. در حکاکی بیستون، کمبوجیه یک برادر به نام بردیا داشته که از یک پدر و مادر هستند.داندامایف به استناد هرودوت می گوید او با خواهرانش آتوسا و رکسانا و همچنین با فیدمیا (به انگلیسی: Phaidyme) دختر اتانس - اصیلزاده پارسی - ازدواج کرده است
کشتن بردیا
کوروش بزرگ دو پسر داشت، یکی را نام کمبوجیه بود که به ولایتعهدی معین شدهبود و حکومت بابل را داشت و در زمان غیبت کوروش از ایران نیابت سلطنت را نیز عهدهدار میبود و دیگری را یونانیها (اِسمِردیس) گفتهاند ولیکن داریوش در کتیبه بیستون او را بردیا مینامد.
اخلاق تند و غرور فوقالعاده? کمبوجیه، او را وامیداشت تا به اقوام تابع، به چشم بندگان خویش بنگرد، همین ناچار برادرش بردیا را، در انظار، از او، محبوبتر میکرد.
بردیا حکومت بعضی از ایالات شرقی ایران مثل خوارزم و باختر و پارت و کرمان را داشت و چون طرف توجه مردم شدهبود، کمبوجیه او را رقیب خود دانسته، طبق روایت داریوش بزرگ در کتیبه بیستون مخفیانه کشت. کمبوجیه قتل برادر را مثل رازی که جز چند تن از نزدیکانش بدان واقف نشدند، مخفی نگهداشت.گزنفون مینویسد، اطرافیان کمبوجیه بر او تسلط داشتند، از جمله یک مغ که ذهن پادشاه را برضد برادرش مشوب ساخت و پس از قتل برادر خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.
با اینحال برخی از دانشمندان مدرن برای نمونه آلبرت امستد آشورشناس آمریکایی اعتقاد دارند، مردی که بر کمبوجیه شورید برادر واقعی و وارث حقیقی سلطنت بود که داریوش او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد
لشکرکشی به مصر
آمازیس دوم فرعون مصر.
کمبوجیه که ظاهراً از مدتها قبل اندیشه? لشکرکشی به مصر را داشت، با قتل بردیا توانست خاطر خود را از وقوع هر نوع تمرد و طغیان برادر، آسوده کند. وی این اقدام خود را عمداً پنهان نگاه داشت تا در عین آنکه فرصت تحریک و توطئه را از بردیا گرفتهبود، در مدت غیبت او در ایران، مدعیان دیگر را هم به گمان آنکه برادر شاه در ایران هست و بر اوضاع نظارت دارد، از خیال هر گونه توطئه و طغیان باز دارد. وی بخاطر اینکه در بین خاندانهای بزرگ پارس و ماد در هنگام غیبت او درباره? نیابت سلطنت اختلافی پیش نیاید، یک تن از مغان را که نزد هر دو قوم مورد احترام بود، به نیانت خود برگزید و سپس خود را برای فتح مصر آماده کرد.
بهانهای که برای شروع جنگ لازم بود به آسانی ممکن بود به دست بیاید. این مسئله که آمازیس دوم پادشاه مصر وقتی کمبوجیه، دخترش را خواستگاری کرده بود، وی دختر پادشاه قبل از خود را برای پادشاه پارسی فرستاده باشد، میتواند یک بهانه? واقعی بودهباشد.
آمازیس دوم فرعون مصر با مرگ خود و بر جای گذاشتن پسری که لیاقت و شجاعت او را نداشت، پیشرفت کمبوجیه را تسهیل کرد. مصر خود را برای یک حمله از طرف دریا آماده کردهبود ولی سپاه کمبوجیه با حمایت کشتیهای جنگی در طول ساحل و با استفاده از آبی که بدویهای عربی که با او هم پیمان شدهبودند، تأمین کردهبودند، توانست در پایان یک راهپیمایی ده روزه صحرای سینا را طی کند و به دروازه? شرقی مصر رسید و در آنجا خود را با فرعون تازهای روبرو یافت پسام تیک سوم که همان اوقات بعد از مرگ پدر به سلطنت سرزمین خدایان، مصر رسیده بود. جنگ در نزدیک حصار پلوزیوم (شهری باستانی، در نزدیک شهر پورت سعید امروزی) درگرفت و هر دو طرف با از جان گذشتگی میجنگیدند. مصریها بخاطر اینکه کشورشان به اسارت بیگانگان نیفتد و ایرانیان بخاطر اینکه در راه بازگشت، در اثر فقدان آب و آذوقه در معرض تلف واقعی میافتادند. جنگ چنان تلفاتی داده بود که هشتاد سال بعد که هرودوت از میدان نبرد دیدن کرده بود، هنوز کلههای پوسیده? جنگجویان را در اطراف میدان نبرد میتوانست مشاهده کند. در هر حال سپاه فرعون شکست خورد و فرعون که فاقد شجاعت یک فرمانده بود، برای نجات جان خویش، بجای مقاومت در مناطق دیگر، فرار بیتوقف را برگزید.
در سال 524 پیش از میلاد مصر در واقع یک ولایت ایران شد. فرعون مصر پسام تیک که اسیر شده بود، موافق رسم عهد کوروش بزرگ در ابتدا در نظر بود که از جانب ایران همچون یک ساتراپ در مصر باقی بماند ولی او دست به توطئهای بر ضد سپاه ایران زد و کشف توطئه سبب شد که به امر کمبوجیه هلاک شود.
اقدامات کمبوجیه در مصر
درباره? احوال کمبوجیه در مصر، منبع عمده، اطلاعاتی است که هرودوت در اختیار گذاشته است و ازین رو در قبول آنچه از خشونتها و قساوتهایی که هرودوت از کمبوجیه نقل کرده است، باید احتیاط کرد، چون موافق آنچه رسم «پدر تاریخ» است، مشحون از قصهها و مبالغات نامعقول هم هست، خاصه که بعضی اسناد مصری، در پارهای از موارد، خلاف اخبار هرودوت را نشان میدهند.
کمبوجیه در بدو ورود به سرزمین فراعنه، طبق کتیبهای که از کاهنی مصری بنام امیرالبحر اوجاگور رسنت بر جای مانده و در واتیکان نگهداری میشود، آداب و رسوم مصریها را یاد گرفت و در معبد مثل یک فرعون واقعی، تمام آداب و مراسم دینی قوم را بجا آورده و فرعون جدید مصر شد. محرک او در این اقدام هر چه بود، وی خود را با آنچه مقتضای مصلحت وقت بود، بخوبی تطبیق داد. باری کمبوجیه هر چند اندکی بعد تحت تأثیر اندیشه? سیری ناپذیر جهانگیری خود را، به دردسرهای بزرگ یکنوع شکست روحی دچار کرد. جهانگشاییهایی او بعد از مصر، همه به شکست انجامید.
لشکر کشی از مصر بطرف کارتاژ و اتیوپی
تسخیر کارتاژ (تونس امروزی) برایش ممکن نشد چون در آن زمان مستعمره? فنیقیها بود و فنیقیها حاضر نشدند، به نفع کمبوجیه و بر ضد فرزندان و همنژادان خویش، اقدامی بکنند و کشتیهای خود را در اختیار وی نگذاشتند. بنابراین کمبوجیه در سال 524 پیش از میلاد تصمیم گرفت از طریق خشکی به آنجا حمله کند ولی سپاه پنجاه هزار نفرهای که برای تسخیر کارتاژ، از طریق صحرای لیبی، فرستاد، به سبب نداشتن راهنمای امین، در زیر ریگهای روان صحرا، مدفون گشتند و از آنها دیگر هرگز خبری به وی باز نیامد.
بعد از این شکست کمبوجیه قصد حمله به ناپاتا (سودان امروزی) و اتیوپی (حبشه) را کرد و خود وی سرداری لشکر را برعهده گرفت، ولی در صحراهای بی آب و علف از حیث آذوقه در مضیقه افتاد و بعد از تلفات زیاد به مصر مراجعت کرد. بعدها در زمان داریوش بزرگ این دو کشور جزء ممالک ایران شد.
در هر حال شکست این نقشههای جهانگشایی، بدون شک آن اندازه خلاف انتظار بود که بتواند تعادل روحی و عصبی کمبوجیه را مختل کند.
کشتن آپیس گاو مقدس مصریان
هرودوت میگوید
کمبوجیه در بازگشت از لشکرکشی اتیوپی زخم مهلکی به گاو مقدس مصریان آپیس یا (آفوس) زده و گاو مقدس یا خدای قوم در اثر این زخم هلاک شدهاست. هرودوت مینویسد، کمبوجیه خنجر برکشید و شکم حیوان را هدف قرار داد اما خنجر به خطا رفت و حیوان در ران زخمی شد. پس پادشاه در حالت استهزا به حضرات گفت «ای گناهکاران! شما او را خدا میخوانید، شما که خود شعوری ندارید، میپندارید که خدایان از گوشت و خون ساخته شدهاند. خیال میکنید، ضربت پولاد بر او کارگر نیست؟ چنین خدایی فقط شایسته? شماست.» آپیس مدتی در معبد مجروح افتاده بود و بالاخره بعد از چند روز جان داد.
عقاید دانشمندان راجع به صحت این قضیه متفاوت است.
تحقیقات جدیدی از روی نبشتههای ستونهای سراپیوم (سرافیوم) و آثار موجود در موزههای واتیکان و قاهره به ما اجازه میدهد ادعا کنیم که کمبوجیه نمیتوانسته است آپیس را مجروح کند.
اگر چه قبولی روایت کشتن گاو مقدس، توسط کمبوجیه، دشوار بنظر می رسد ولی بعید نیست که قول هرودوت که میگوید، کمبوجیه در بازگشت از لشکر کشی اتیوپی در شهر ممفیس پایتخت مصر، نسبت به کاهنان مصری پرخاش کرده و گاوپرستیشان را استهزا کرده است، صحیح باشد. کمبوجیه شاید پیش خود میپنداشت که با این اهانتها قوم را از بند خرافات رهایی خواهد داد اما بخاطر گرفتاریهایی که در دنبال این اهانتها برای او پیش آمد، بدون شک اعتقاد عامه مصریان، به صحت آن خرافات استوارتر شد.
در اثر این اقدام کمبوجیه مصریان فوقالعاده از ایرانیان متنفر شدند. داریوش اول برای اینکه تلافی کارهای بی رویه کمبوجیه را کردهباشد، در سفر مصر در عزاداری مصریها در موقع تلف شدن گاو مقدس آنها، شرکت کرد و یکصد تالان طلا وعده کرد به کسی که گاو مقدس جدیدی را برای مصریها پیدا کند.
ازدواج کمبوجیه با آتوسا و رکسانا
هرودوت مینویسد
پس از کشتن گاو مقدس کمبوجیه تغییر اخلاق داد و مصریان اعتقاد راسخ داشتند که تغییر حالش ناشی از همین گناه بودهاست. با آنکه در هیچ دوره و زمانی در پارس سابقه نداشت، برادر با خواهر وصلت کند، باوجود این به این خیال افتاد که برخلاف شرع و آئین قومی خویش، با خواهر خود آتوسا ازدواج کند. پس قضات شاهی را احضار کرد و پرسید «آیا در پارس قانونی هست که اگر وی بخواهد ازدواج بین خواهر و برادر را مجاز سازد؟» داوران شاهی پاسخی متناسبی یافتند که نه خلاف واقع بود و نه جان آنها را به خطر میانداخت. آنها هر چند نتوانسته بودند، قانونی پیدا کنند که چنین امری را تجویز کند ولی قانونی یافتند که به پادشاه ایران اختیار میداد، به آنچه دلخواه اوست، رفتار کند. کمبوجیه نه یک بار بلکه دو دفعه، از حق جدید، استفاده کرد و با خواهر جوان ترش رکسانا هم ازدواج کرد. رکسانا در سفر مصر همراه او بود. یونانیها درباره? مرگ رکسانا میگویند که رکسانا روزی گریه میکرد و کمبوجیه علت آن را پرسید و رکسانا جواب داد که بیاختیار یاد بردیا افتادهاست که کسی را یار و غمخوار نداشتهاست، بنا بر قول یونانیان این ماجرا و خشم کمبوجیه باعث مرگ خواهرش شد. از طرف دیگر مصریها میگویند، که رکسانا از ازدواج خود ناراضی و ناخوشنود بود. روزی برادر را بخاطر اینکه مخالف رسم و رسوم پارسیان رفتار کردهاست، شماتت کرد، کمبوجیه از سخن او برآشفته شده و لگدی بر پهلوی او زد و چون بانو باردار بود، باعث سقط جنین شد و متعاقب آن رکسانا نیز درگذشت.
ازدواج میان محارم در برخی خاندانهای سلطنتی باستانی، برای نگهداری خون و مالکیت رایج بودهاست و عیلامیان و مصریان و تایلندیها و غیره، این رسم را داشتهاند. این داستان کمبوجیه نشان میدهد که پارسیان در آن زمان از این رسم ناخوشنود بودهاند.شکی نیست که ایرانیها پس از پیروزی بر مصر ارتباط تامی به این ملت داشتهاند. احتمالاً از آن زمان در پیروی از مصریها بعضی از اعضای خاندان سلطنتی چنین عملی را مرتکب شده و پس از آن موبدان را تحریک و تحریض نموده که فتوا به مشروعیت آن صادر نمایند. چنانکه از گفته? هرودوت بر میآید قبل از کمبوجیه چنین قانونی که نکاح با خواهر را تجویر کردهباشد، در ایران وجود نداشتهاست.
کشتن رکسانا به دست کمبوجیه ظاهراً باید قسمتی از همان شایعات خلاف حقیقت باشد که داریوش میگوید نه فقط ماد و پارس بلکه در سایر ولایات نیز درباره? کمبوجیه منتشر میشد و مردم را طبعاً به مدعی او که در ماد به عنوان بردیا پسر کوروش قیام کرده بود، علاقهمند میساخت.
مرگ کمبوجیه
کمبوجیه در بهار سال 522 پیش از میلاد، در پایان سه سال دوری از وطن بخاطر خبرهای بدی که از ایران میرسید و طغیان بدفرجامی که در آنجا روی دادهبود و حضور او را در آنجا الزامی میکرد، روی به ایران آورد. او شنیده بود که یکی از مغان اهل ماد خود را بردیا پسر کوروش گفته و بر تخت سلطنت نشسته و مردم همه به طرف او رفتهاند. کمبوجیه در موقعیت بسیار دشواری واقع شد چون خود میدانست که بردیا را کشته، ولیکن نمیتوانست این مطلب را علناً ابراز کند.[26] به همین دلیل پیش از آنکه با محرک این طغیان که مردم او را بردیا پسر کوروش میخواندند، روبرو شود در بین راه در حدود دمشق بطور مرموزی مرد.
هرودوت و کتزیاس مینویسند که مرگ در اثر تصادف اما به دست خودش روی دادهاست. قول داریوش هم که در کتیبه بیستون میگوید «به مرگ خود، مرد» در عین حال که خودکشی را نفی میکند، مرگ طبیعی را هم تقریباً انکار میکند. به احتمال قوی، وقوع حادثهای که مسبب آن خود کمبوجیه بوده، عامل مرگ او بودهاست.کمبوجیه از خود هیچ فرزندی باقی نگذاشت.
بر گرفته از دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا